مروری بر پنج سال ابتدایی دوران حرفهای دیگو مارادونا در آرژانتینیوس جونیورز
در این مقاله نگاهی خواهیم انداخت به دوران حضور دیگو مارادونا در تیم فوتبال آرژانتینیوس جونیورز که با درخشش در این تیم خود را مطرح کرد.
دوران حضور دیگو مارادونا در آرژانتینیوس جونیورز
تیم فوتبال آرژانتینیوس جونیورز از قدیم به عنوان مهد ستارگان فوتبال این کشور شناخته میشود. در این باشگاه بازیکنان بسیار بزرگی روزهای اول دوران حرفهای خود را تجربه کردند و سپس به یک اسطوره تبدیل شدند. برخی از بزرگترین فوتبالیستهای آرژانتینی محصول آکادمی لوس بیچوس کلرادوس بودهاند، بازیکنانی مثل خوان رومن ریکلمه، کلودیو بورگی، سرخیو باتیستا، فرناندو ردوندود و استبان کامبیاسو. اما در معبد بزرگان فوتبال آرژانتین، یک نام دیگر وجود دارد که بالاتر از همه این بازیکنان قرار میگیرد. همان اسمی که استادیوم شهر لا پاترنال در نزدیکی مرکز بوینس آیرس را با آن صدا میزنند و خانه آرژانتینیوس است. بازیکن مورد نظر ما در این رابطه گفته است:
هر زمان که اسم این استادیوم را میشنوم، مو بر تنم سیخ میشود.
این ورزشگاه، استادیو دیگو آرماندو مارادونا نام دارد. بر ورودی اصلی ورزشگاه یک پلاک وجود دارد که رویش این عبارت حک شده است:
بهترین بازیکن تمام دوران اولین بازی حرفهای خود را در تاریخ ۲۰ اکتبر ۱۹۷۶ در این استادیوم انجام داد.
داستان دیگو مارادونا با آرژانتینیوس جونیورز زمانی آغاز شد که او تنها هشت سال داشت. یکی از دوستان دوران کودکی او یعنی گویو کاریزو که اهل سیته کونچیتاس (هفت زمین کوچک) بود – یک زمین بایر و سفت که پسران جوان ویلا فیوریتا در آن بازی میکردند – با آرژانتینیوس تمرین میکرد. زمانی که مربی، فرانسیس کورنخو بهدنبالی خون تازه برای استعدادیابی بود، کاریزو، یکی از بهترین بازیکنان در تیم جوان کورنخو به مربی خود گفت دوستی دارد که از خودش هم بهتر است و از او اجازه خواست تا دیگو را هفته بعد به تمرین بیاورد. زمانی که کورنخو پاسخ مثبت داد گویو مسئله را با دیگو در میان گذاشت و مارادونا جوان هم که مشتاق این کار بود! چند روز بعد و پس از سپری شدن چند مسیر اتوبوس، استعداد مارادونا در زمین تمرینی آرژانتینیوس جونیورز یعنی لاس مالویناس درخشید.
کورنخو در کتاب خود، سبولیتا مارادونا، اینطور نوشت:
بیشتر مردم حداقل یک معجزه در زندگی خود میبینند اما بیشترشان حتی متوجه آن هم نمیشوند. معجزه من در آن روز شنبه بارانی در سال ۱۹۶۹ رقم خورد. وقتی که یک کودک هشت ساله، در سنی که من باورم نمیشد، کارهایی با توپ انجام داد که تا پیش از آن هرگز در زندگی خودم ندیده بودم.
علیرغم استعداد بزرگش، قد و قامت کوتاه دیگوی کوچک مربیان را نسبت به اینکه او هشت ساله است به شک انداخت. آنها از این میترسیدند که مارادونا برای آنکه در سیستم آکادمی تیم حضور پیدا کند بیش از حد کوچک باشد. مارادونا خود بعدها گفت:
آنها به من یک جلسه تمرینی دادند اما فکر کردند که درباره سنم دروغ میگویم و مرا مجبور کردند که روز بعد همراه با مدارک شناسایی خود برگردم.
ترس مربیان آکادمی جونیورز اما رنگ واقعیت به خود نگرفت و با توجه به بالا رفتن سطح اعتماد بین مربیان و پدر مارادونا، دیگو در زمانی که حضور در باشگاههای دیگر ممکن بود برایش راحتتر باشد در آرژانتینیوس ماند. او با بالا رفتن در تیمهای مختلف ردههای سنی، نزد هواداران باشگاه از شهرت بیشتری برخوردار میشد و در بازیهای مهم تیم اصلی، توپ جمعکن بود. در این بازیها، بین دو نیمه به مارادونا یک توپ میدادند و از او میخواستند تا در دایره میانی زمین استعداد خود را نشان بدهد. او نیز با توپ روپایی میزد و آن را از سر و پشت شانه، به روی ران و مچ پای خود منتقل میکرد. جمعیت حاضر در ورزشگاه نیز از نمایشهای این استعداد جوان خود لذت میبردند. حتی یکبار و در دیدار آرژانتینیوس جونیورز برابر بوکا جونیورز، هواداران برای او دست زدند و از مارادونا خواستند تا در زمین بماند و به نمایش خود ادامه بدهد حتی با وجود آنکه دو تیم برای ادامه بازی در نیمه دوم، وارد زمین شده بودند. تأثیر همین نمایشهای بداهه مارادونای کوچک بود که حتی در همان سن کم نیز به همه این اطمینان را داده بود که سرنوشت او، تاثیری است که تا ابد بر روی بازی فوتبال برجای خواهد گذاشت. با افزایش شهرت مارادونا، او در تلویزیون ملی هم با توپ و هم با پرتغال نمایش اجرا میکرد.
افزایش شهرت دیگو همراه با آرژانتینیوس جونیورز بسیار سریع رخ داد. ظرف مدت تنها چند سال، او از پایینترین رده آکادمی به تیم نوجوانان راه یافت. در سال ۱۹۷۴ و وقتی که ۱۴ ساله بود، همراه با یاران نوجوان خود قهرمانی را تجربه کرد. او چند بازی دیگر در رده بالاتر انجام داد و سپس به گروه سنی بالاتر منتقل شد. تنها چند ماه پس از آن مارادونا مجدداً یک پله بالا رفت. تنها چند بازی دیگر لازم بود تا گام نهایی ترقی طی شود؛ دیگو اینبار به تیم اصلی آرژانتینیوس جونیورز راه یافت. در بیستم اکتبر سال ۱۹۷۶ و تنها در سن ۱۵ سالگی، دیگو مارادونا صغیر اولین بازی خود را در مقابل تیم تالارس ده کوردوبا برای تیم اصلی آرژانتینیوس انجام داد. خوان کارلوس مونته، مربی تیم در جلسه تمرینی هفته قبل به مارادونا گفته بود که برای این بازی روی نیمکت حضور خواهد داشت و این پایان ماجرا نبود، مونتس به بازیکن نوجوانش گفت که خوب آماده شود زیرا وارد بازی خواهد شد. در ابتدای نیمه دوم، آرژانتینیوس با یک گل از حریف عقب بود که لحظه موعود فرا رسید. مارادونا در کتاب زندگینامه خود یعنی اِل دیگو، در توصیف این لحظه نوشته است:
مونتس با یک نگاه در برابر من ایستاد، انگار که از من بپرسد آیا جرأتش را داری؟ من هم به نگاهش خیره شدم و این پاسخ من بود.
مارادونا در پیراهن نمادین قرمز با خط کج سفید روی آن در حالی که شماره ۱۶ را پوشیده بود، به سرعت وارد زمین شد. آخرین توصیه مونتس به شاگرد نوجوانش که در آستانه پیمودن اولین پله از نردبانی که به جاودانگی در فوتبال ختم شد این بود:
بجنب دیگو! آنطور بازی کن که خودت میدانی، و اگر میتوانی به یکی لایی بزن.
مارادونا هم دقیقاً همین کار را انجام داد، یار مستقیم خود یعنی خوان دومینگو کابررا را با حرکت بدل و البته لایی پشت سر گذاشت تا فریاد «اوله» از جمعیت بلند شود و به ظهور یک استعداد خاص احترام بگذارند. او هنوز هم یک نوجوان بود، تنها ۱۵ سال داشت و خیلی زود پیشرفت کرد و حالا در بازی مردان بزرگ حضور داشت. اما او بازیکنی جوان و سرشار از مهارت بود و مهمتر از آن به حدی زرنگ بود که بتواند از خشونتی که در زمین به سمتش هدف گرفته شده بود خودش را در امان نگه دارد. مارادونا بعداً با تعبیری شاعرانه درباره این لحظه گفت:
آن روز احساس کردم که آسمان را در دستان خود نگه داشتهام.
آرژانتینیوس جونیورز در آن بازی شکست خورد اما به گفته خود دیگو، او در آن دیدار یک تاریخچه زیبا و طولانی را همراه با آرژانتینیوس جونیورز آغاز کرد، یک تاریخچه فراموشنشدنی. این آغاز یک دوران حرفهای بود که عظمتش به آسمانها رسید اما افتخارات جهانی، شهرت و بدنامی هنوز از راه نرسیده بودند. پیش از تمام اینها، مارادونا پنج سال را با تیم اصلی آرژانتینیوس جونیورز سپری کرد و در ۱۶۷ دیدار رسمی برای باشگاه، ۱۱۵ گل بهثمر رساند. این دوران یعنی تبدیل شدن از یک نوجوان معمولی به استعدادی محبوب، حتی به گفته خود مارادونا در کتابش، بسیار سریع سپری شد. شاید حواشی معروف دوران بازی دیگو به همین پیشرفت بسیار سریع و عدم پرورش کافی، نه از نظر فوتبالی، بازگردد. چیزی که از همان اولین بازی توجهها را به مارادونا جلب کرد، سن او، مهارتهای نابش و بازی بسیار خوبش بود. او در اولین فصل حرفهای خود ۱۱ بازی انجام داد و دوبار در مقابل سن لورنزو تنها دو هفته بعد از تولد ۱۶ سالگیاش گلزنی کرد. اندکی بعد در سال ۱۹۷۷ اولین بازی ملی را تجربه کرد. خط خوردن از فهرست تیم ملی آرژانتین برای جام جهانی ۱۹۷۸ ابتدا برای دیگو یک شوک بود اما بعداً برای او به یک انگیزه تبدیل شد. تنها چند روز پس از آن ناامیدی بزرگ، او در جریان پیروزی ۵-۰ آرژانتینیوس جونیورز برابر چاکاریتا با دو گل و دو پاس گل درخشید.
آرژانتینیوس هم درست مثل مارادونا همیشه باید برای جایگاه خود میجنگید، مثل یک ماهی کوچک در دریایی بزرگ. آنها با استعداد جدید خود در سال ۱۹۷۸ در رده پنجم لیگ قرار گرفتند و مهاجم جوان تیم با ۲۲ گل، بهترین گلزن مسابقات لقب گرفت. پس از آن روزهای خوش در عرصه ملی هم از راه رسیدند. در جام جهانی ۱۹۷۹ جوانان و با تیمی که سزار لوییس منوتی، مربی تیم ملی آرژانتین آن را کاملاً تحت نظر داشت و برای جام جهانی ۱۹۸۲ آماده میکرد، مارادونا درخشید. آرژانتینیوس در همین حین، مارادونا را غیرقابل انتقال اعلام کرد و این سؤال ایجاد شد که آرژانتینیوس با آن منابع محدود خود چگونه از مارادونا در برابر پیشنهادات روزافزون داخلی و خارجی محافظت خواهد کرد؟ آسترال، یک شرکت خط هوایی داخلی اسپانسر پیراهن آرژانتینیوس شد تا حداقل باشگاه بتواند با درآمد این قرارداد مارادونا را برای مدت اندک دیگری در تیم حفظ کند. در فصل ۱۹۷۹، مارادونا با ۲۲ گل عنوان آقای گلی مشترک را کسب کرد و آرژانتینیوس نیز با ولز سارسفیلد بهطور مشترک در رده دوم ایستاد. تکلیف بین این دو را باید یک دیدار پلیآف مشخص میکرد. مارادونا اما بهعلت بینظمی در یک بازی دوستانه قبل از این دیدار بزرگ، از همراهی تیم محروم شد. جونیورز در آن بازی با نتیجه ۴-۰ شکست خورد.
اما بدون مشکلات انضباطی، گلزنیها ادامه داشتندو مارادونا با ۱۲ گل در مسابقات ناسیونال ۱۹۷۸ و ۲۵ گل در مسابقات متروپولیتانو ۱۹۸۰، آقای گلی هردو رقابت را کسب کرد. دیگو یک بازی پلیآف دیگر را اینبار بهعلت بیماری از دست داد تا آرژانتینیوس بازهم در غیاب او شکست بخورد. هرچند دوم شدن در مسابقات ملی برای تیمی در حد آرژانتینیوس بازهم یک دستاورد بزرگ بود. کمی بعد، مارادونا در سال ۱۹۸۰ و وقتی که فقط ۱۹ سال داشت به رکورد ۱۰۰ گل زده رسید. کمی بعد و قبل از بازی برابر بوکا جونیوز در مسابقات ناسیونال ۱۹۸۰، دروازهبان بوکا یعنی هوگو گاتی، عنوان کرد که مارادونا یک بازیکن خوب است اما بیش از حد به او پرداخته شده و البته یک بازیکن چاق است. مارادونا در آن بازی چهار گل وارد دروازه گاتی کرد و آرژانتینیوس را به مرحله یک چهارم نهایی مسابقات ناسیونال فرستاد. هواداران بوکا پس از آن نمایش شگفتانگیز نام مارادونا را فریاد زدند. این حرکت در دیگو تأثیر بزرگی گذاشت و موجب بروز عشقی شد که در آیندهاش تأثیر بزرگی داشت.
مارادونا سپس به علت بازیهای ملی و حضور آرژانتین در تورنومنت موندیالیتو در اوروگوئه یک بار دیگر بازی تیمش در ناسیونال را از دست داد. در سال ۱۹۸۱ بود که نیاز به انتقال دیگو به یک تیم بزرگتر بیش از هر زمان دیگری حس میشد. شهرت او حتی از آرژانتینیوس نیز بیشتر شده بود. ریورپلاته پیشنهاد بزرگی ارائه کرده بود و وسوسه ملحق شدن به بازیکنانی مثل اوبالدو فیلول، دنیل پاسارلا و آمریکو گالگو قوی بود. در همین حین، بوکاجونیورز نیز از لحاظ مالی در وضعیت دشواری قرار داشت و مارادونا هم بیشتر دوست داشت که بهجای قرار داشتن در وضعیتی ایدهآل بر علیه شرایط بجنگد پس بوکا را به ریور ترجیح داد. در آن زمان گزارشاتی از پیوستن قریبالوقوع مارادونا به بوکا شنیده میشد که خود دیگو بعدها در زندگینامهاش نوشت این خبرها را مدیربرنامههایش ترتیب داده بود تا بوکا عملاً به فکر جذب مارادونا بیفتد. در همان زمان و طی یک بازی آرژانتینیوس برابر ریورپلاته، هوداران ریور به مارادونا بهخاطر رد کردن پیشنهاد تیمشان فحاشی کردند. در طرف مقابل، بوکا جونیورز بهخاطر محدودیت مالی پیشنهاد یک قرارداد قرضی یک ساله و سپس به خدمت گرفتن دیگو در سال بعد را ارائه کرد.
این معامله برای آرژانتینیوس جونیورز مطلوب نبود. آنها نَه تنها بهترین بازیکن خود را از دست میدادند بلکه با تن دادن به پیشنهاد بوکا، مبلغ هنگفت پیشنهادی ریورپلاته نیز از کف میرفت، هرچند بوکا نیز در نهایت میبایست مبلغی برای دیگو پرداخت میکرد. این موضوع با برگزاری یک بازی دوستانه سریع بین بوکا و آرژانتینیوس حل و فصل شد. دیداری که دیگو در نیمه اول برای تیم پیشین و در نیمه دوم برای تیم جدیدش به میدان رفت. نحوه جدایی او از آرژانتینیوس و تأثیری که بر روی تیم داشت، باشگاهی کوچک که همراه با مارادونا با تیمهای بزرگتر از خود درافتاده بود بدان معنا بود که قرار است در آینده بین مارادونا و هواداران اختلافاتی وجود داشت باشد اما باشگاهی که او را بزرگ کرده بود باید این ستاره را رها میکرد. جایی که در ابتدا محیطی زیبا برای آغاز کار بازیکن جوان بود، حالا دیگر برای ماجراجوییهایش جایی نداشت.