ظهور آقای خاص؛ نگاهی به دوران حضور ژوزه مورینیو در پورتو
در این مقاله به بررسی آغاز دوران حرفه ای مربیگری ژوزه مورینیو در پورتو پرتغال خواهیم پرداخت که چگونه آقای خاص به یکی از بهترین مربیان تبدیل شد.
دوران حضور ژوزه مورینیو در پورتو
توپ از مدافعان خسته موناکو رد شد و به دیمیتری آلنیچف، یکی از بهترین های آن فصل پورتو رسید. او از شکاف خط دفاعی حریف عبور کرد و توپ را دور از دستان دروازه بان به تور دروازه رساند. بعد از گل، اندکی ایستاد تا حاضران در ورزشگاه گلزن کرشن، هیاهو را به اوج خود برسانند. این سومین و آخرین گل پورتو در فینال لیگ قهرمانان اروپای آن سال بود. پورتو بی رحمانه کار کرد و با پرس شدید به روی حریف و باز پس گیری توپ و در ادامه ضد حملاتِ ویرانگر، کار موناکو را یکسره کرد. آن ها کاملا از تفکرات سرمربی شان پیروی کرده و به شکل غیرقابل باوری برای رسیدن به هدفی مشترک، تلاش می کردند. این تازه ترین فصل از فوتبال مدرن اروپا بود. این سرمربی یاد شده ژوزه مورینیو بود؛ مردی که از دوران جوانی اش در پی کسب موفقیت های بزرگ بود. اولین لحظه بزرگ او هنگامی اتفاق افتاد که دیمیتری آلنیچف، آخرین تیر را بر پیکره حریف وارد نمود. مورینیو همواره تصویری از یک رهبر را به همه نشان داده است. هرچند که موفقیت های او در دو سال حضورش در پورتو، بسیار سریع و آسان به دست آمد.
هنگامی که ژوزه مورینیو در سال ۲۰۰۲ هدایت پورتو را برعهده گرفت، انتظارات از او بالا بود. او که تنها دوران کوتاهی فوتبالیست بود، تحت نظر سر بابی رابسون در اسپورتینگ، پورتو و بارسلونا به عنوان مترجم، چیزهای زیادی آموخت و دوره ای هم زیر نظر لوییز فن خال در بارسلونا حضور یافت. مورینیو از بابی رابسون، نحوه مدیریت تیم و نیاز به یک برگ برنده را در تیم هایش آموخت و با حضور در کنار فن خال سبک بازی خودش را پرورش داد تا از اندک مالکیتش، بیشترین سود را ببرد. مورینیو به این خودباوری درونی رسیده بود که شکست ناپذیر است و در دنیای مربیگری، به یک اسطوره تبدیل می شود. ژوزه، مربیگری اش را با حضور در بنفیکا و مشکلاتی که در آن جا با رئیس این تیم داشت، آغاز کرد. سپس در سال ۲۰۰۱ به یونیائو دِ ریریا رفت و نخستین فصل کامل مربیگری اش در یک تیم را با سومی در لیگ برتر پرتغال به پایان رساند. پس از آن پورتو، ژوزه مورینیو را به عنوان سرمربی جدیدش انتخاب کرد.
پدر مورینیو، دروازه بان نسبتا مشهوری بود و ژوزه از دوران کودکی اش، مشکلات استراتژی های فوتبال را در ذهنش تحلیل می کرد. از بازی های تیم پدرش گزارش می نوشت و در دوران جوانی هم در تمرینات تیم فن خال حضور می یافت. ژوزه یک استعداد مادرزادی داشت که از کودکی با او همراه بود و هنگامی که هدایت پورتو را برعهده گرفت، زمان نشان دادن این استعدادش بود. وقتی مورینیو بر روی نیمکت پورتو نشست، آن ها سه سال بود که در لیگ به قهرمانی نرسیده بودند. پورتو در سال ۱۹۸۷ با شکست بایرن مونیخ به قهرمانی جام باشگاه های اروپا رسیده بود و در دهه ۹۰ با حضور بابی رابسون، آن ها ۸ بار قهرمان لیگ برتر پرتغال شده بودند. ژوزه مورینیو به پورتو آمده بود تا بار دیگر افتخارات دو دهه گذشته این باشگاه را تکرار کند و ناموفقیت های چند سال اخیر را از یاد هواداران ببرد. مورینیو در زمان ورودش به تیم در ژانویه ۲۰۰۲ گفته بود که پورتو در دو فصل اخیر بدترین تیمِ سال های اخیرش را داشته است. ژوزه فصل ۰۲-۲۰۰۱ را در رده سوم به پایان رساند و همچنین از زمان ورودش به تیم، نوید قهرمانی فصل بعد در لیگ برتر پرتغال را می داد.
مورینیو خواهان بازیکنانی بود که تشنه پیروزی باشند و به همین جهت در تیمش شور و اشتیاق انگلیسی را با تکنیک پرتغالی درآمیخته بود. او همچنین در بازار، بازیکنان ارزان و تکنیکی را خرید تا برنامه هایش را اجرا کنند؛ مانیچ، نونو والنته و پائولو فریرا نخستین خرید های مورینیو به منظور بازسازی پورتو بودند. در تمرینات، مورینیو تغییرات سریع و گسترده ای را انجام داد، برای هر بازیکن وظیفه منحصر به فردی را در نظر می گرفت و هیچ زمان و انرژی را تلف نمی کرد. در رسانه های محلی از روند تمرینات تیم مورینیو انتقاد می کردند، اما نمی دانستند که او در حال ایجاد انقلابی در فوتبال پرتغال بود. اولین و بزرگ ترین تغییر تاکتیکی این سرمربی در پورتو، ایجاد پرس شدید به روی حریف بود. درلی، مهاجم سریع و ارزان قیمت برزیلی به خوبی روی خط دفاع و هافبک رقیب پرس می کرد و سعی داشت تا با استفاده از اشتباهات آن ها موقعیت ها را به گل تبدیل نماید.
کوستینیا بازیکنی بود که با پاس های طلایی اش خط دفاع حریف را از هم می پاشید، رابط بین خط هافبک و حمله تیم بود و اغلب توپ ها را به دکو و مانیچ می رساند و یک بازیساز تمام عیار بود. همانطور که مورینیو وعده داده بود، پورتو در سال ۲۰۰۳ به قهرمانی لیگ برتر و جام حذفی پرتغال رسید و مراحل ابتدایی جام یوفا را به سهولت رد کرد. آن ها بعد از پیروزی آسان برابر پولونیا ورشو، آسترا وین و لنس، با دنیزلی اسپور روبرو شدند و رقیب ترکیه ای خود را در مجموع، با نتیجه ۸-۳ در هم کوبیدند. در اروپا، مورینیو یک تاکتیک مستقیم را در دستور کارش قرار داده بود و سعی می کرد تا بیشتر با توپ های بلند مهاجمانش را صاحب موقعیت سازد. با وجود این دیوانگی و شلختگی موجود در بازی پورتو، اما حضور فردی به نام مورینیو موجب به نتیجه رسیدن این تغییرات می شد. مورینیو پس از این موفقیت ها، بسیار متکبرانه به مربیگری اش در پورتو ادامه داد. آن ها در دور رفت یک چهارم نهایی با نتیجه ۱-۰ از پاناتینایکوس یونان شکست خوردند، اما در دیدار برگشت با دو گل درلی که خودش را در این رقابت ها ۹ گله کرد، موفق به صعود به جمع چهار تیم پایانی جام یوفا شدند.
در نیمه نهایی، پورتو در برابر لاتزیوی روبرتو مانچینی، صف آرایی کرد. در دیدار رفت دو تیم در استادیو داس آنتاس به مصاف هم رفتند. آن ها ابتدا با یک گل از عقاب ها عقب افتادند، اما در ادامه گل های مانیچ و هلدر پوستیگا و بریس درلی موجب پیروزی ۴-۱ آبی پوشان در خانه شد. در دیدار برگشتِ دو تیم در رم نیز بازی به تساوی بدون گل رسید تا پورتو راهی فینال سویل شود. حالا آن ها در برابر جهان قرار داشتند. حریف پورتو در فینالِ جام یوفا سلتیک بود. نزدیک به ۸۰ هزار نفر از هوادارانِ سلتیک از اسکاتلند به آندلس آمده بودند و تعداد آن ها در ورزشگاه هم به شکل قابل توجهی بیشتر از هواداران پورتو بود. بازی در میان جو به یادماندنی ورزشگاه المپیک سویل و با سرعت بالایی در نیمه اول پیگیری شد. در حالی که دو تیم برای استراحت بین دو نیمه آماده می شدند، درلی دروازه تیم اسکاتلندی را گشود. تنها چند دقیقه پس از آغاز نیمه دوم، هنریک لارسن با ضربه سری که زد بازی را به تساوی کشاند. اما این نتیجه پایدار نبود و پورتو خیلی زود بازهم از حریفش پیش افتاد. در دقیقه ۵۴، حرکت دیدنی دکو در میانه میدان با پاسش برای دیمیتری آلنیچف همراه شد و او هم بازی را ۲-۱ نمود. در حالی که همه برای جشن قهرمانی پورتو آماده می شدند، لارسن در فاصله سه دقیقه تا پایان بازی، حساب کار را ۲-۲ مساوی کرد. در وقت های اضافه، درگیری ها به اوج خودش رسید و بوبو بالده از سلتیک اخراج شد. دیگر هیچ تماشاگری نمی توانست اتفاقات بعدی این بازی را پیش بینی نماید.
معمولا تیم ها در چنین شرایطی، منتظر ضربات پنالتی می شوند، اما پورتو این چنین نبود؛ جایی که دیگر تیم ها سرنوشتشان را می پذیرفتند پورتو خواهان تغییر در آن بود. جایی که مربیان روی نیمکت می نشستند، مورینیو برای پیروزی آرام و قرار نداشت. در نهایت و در فاصله تنها سه دقیقه به اتمام دیدار، درلی با ضربه ای در محوطه جریمه گل دوم خودش و سوم تیمش را به ثمر رساند. سلتیک هیچ زمان و یا انرژی ای برای جبران این گل نداشت. والنته در دقایق باقی مانده بازی، با دریافت کارت زرد دوم از زمین بازی اخراج شد اما این پورتو بود که قهرمان جام یوفای فصل ۰۳-۲۰۰۲ شد و بار دیگر موفق به قهرمانی در یک تورنمنت معتبر می شد. آن ها این قهرمانی را مدیون مردی بودند که با انضباطی که در تیم به وجود آورد شرایط را برای این موفقیت هموار کرد. وقتی که پس از پایان بازی از مورینیو درباره حضور در فصل بعد لیگ قهرمانان اروپا سوال پرسیدند، او پاسخ داد: ما می توانیم کارهای خارق العاده ای را انجام دهیم، اما بعید می دانم که توانایی برنده شدن در آن را داشته باشیم. تنها تیم هایی که ۲۰، ۳۰ یا ۴۰ میلیون یورو برای خرید یک بازیکن صرف می کنند، توانایی قهرمانی در این تورنمنت را دارند.
ژوزه در تابستان پیش رو هیچ خرید بزرگی انجام نداد و سعی کرد تا تیمش را از سربازانی که توانایی تطبیق با سبک تیم را دارند و برای کسب موفقیت های بزرگ تلاش کنند، تشکیل دهد. او همچنین پیشنهاد مربیگری در تیم پاریس سن ژرمن را داشت اما با رد آن، در پورتو ماند تا به آرزوهای بزرگش دست یابد. در هفتادمین فصل لیگ برتر پرتغال، پورتو موفق شد تا بیستمین قهرمانی اش را با دریافت تنها ۱۹ گل خورده و اختلاف ۸ امتیازی با بنفیکای رده دومی، جشن بگیرد. بنی مک کارتی، در خط حمله به درلی پیوست و توانست در طول فصل ۲۰ گل برای پورتو به ثمر برساند. پورتو در سوپر کاپ اروپا به میلان باخت و در جام حذفی غائله را به بنفیکا واگذار کرد اما تیمِ مورینیو در فصل ۰۴-۲۰۰۳ هدف بزرگ تری داشت. هیچ کس انتظار قهرمانی پورتو در لیگ قهرمانان اروپا را نداشت. تعداد کمی از بازیکنان تیم، پیش تر تجربه حضور در این رقابت ها را داشتند و از نظر مالی بین آن ها و مدعیان قهرمانی، فاصله بسیاری وجود داشت. با این حال، آن ها در گروهی که رئال مادرید، مارسی و پارتیزان بلگراد حضور داشتند، جواز حضور در دور بعد را کسب کردند و در میان حیرت فوتبال دوستان در برنابئو و برابر رئالی که کاسیاس، زیدان، رائول، رونالدو، فیگو و بکهام را در اختیار داشت، به تساوی رسیدند. بر خلاف تمام احتمالات، آن ها آهسته آهسته زیر نظر مربی متعصبشان پیشرفت کردند و در دور حذفی لیگ قهرمانان اروپا درخشیدند.
در دور یک هشتم نهایی، پورتو باید با منچستر یونایتد روبرو می شد؛ شکست شاگردان کم تجربه و جوان مورینیو در برابر سر الکس فرگوسن و تیمش با کوله باری از تجربه و افتخار به نوعی حتمی بود. وقتی پس از گذشت تنها ۱۵ دقیقه، کویینتن فرتون برای یونایتد در دراگائو، خانه جدید پورتو گلزنی کرد، احتمالا همه احتمال شکست سنگین میزبان در مجموع دو بازی رفت و برگشت را می دادند. مک کارتی اما خیلی زود بازی را به تساوی کشید تا دو تیم با حساب ۱-۱ به رختکن بروند. در حالی که تنها ۱۲ دقیقه تا پایان بازی باقی مانده بود، بن مک کارتی بار دیگر دروازه یونایتد را باز کرد تا پورتو با اندوخته باورنکردنی ۲-۱ خودش را برای حضور در اولدترافورد آماده کند. بازی برگشتِ دو تیم در برابر ۶۷ هزار هوادار منچستر یونایتد، یکی از به یادماندنی ترین روزهای مربیگری ژوزه مورینیو را رقم زد که بار دیگر ثابت کرد او مردِ ممکن کردنِ غیرممکن هاست. در دقیقه ۳۲ بازی، پل اسکولز برای یونایتد گلزنی کرد تا میزبان با توجه به قانون گل زده در خانه حریف تیم صعود کرده به یک چهارم نهایی باشد. چند دقیقه بعد، این هافبک شیاطین سرخ بار دیگر دروازه پورتو را باز کرد، اما به دلیل قرارگیری در شرایط آفساید گل او رد شد. این گلِ آفساید، شرایط مسابقه را تغییر داد؛ پورتو در ادامه برای به تساوی کشیدن بازی تلاش زیادی کرد و در نهایت، این مهم به وقوع پیوست. در دقیقه ۹۱، پورتو صاحب یک ضربه آزاد شد و مک کارتی پشت توپ ایستاد. ارسال او به روی دروازه روی اشتباه تیم هاوارد دروازه بان یونایتد، در محوطه شش قدم به کوستینیا که روی زمین افتاده بود رسید و او هم دروازه یونایتد را باز کرد تا شاهد یکی از لحظات ماندگار لیگ قهرمانان اروپا در تئاتر رویاها باشیم. جایی که تیم مورینیو از اعماق نا امیدی بیرون آمد و با از پیش رو برداشتن یک غول واقعی، نشان داد که تا چه اندازه قدرت بالایی دارد. این لحظه شاید بیگ بنگِ سبک فوتبال ژوزه مورینیو بود.
مورینیو در مصاحبه بعد از این بازی گفت:
تیم من تا دقیقه ۹۰ از دور رقابت ها حذف شده بود و از دقیقه ۹۱ به یک چهارم نهایی لیگ قهرمانان اروپا رسید.
در یک چهارم نهایی، آن ها به مصاف لیون رفتند و با پیروزی ۲-۰ در پرتغال و تساوی ۲-۲ در فرانسه، راهی چهار تیم پایانی لیگ قهرمانان اروپا شدند. پس از این بازی، ورزشی نویسان مشهور دنیا به تحلیل نحوه بازی تیم مورینیو پرداختند. گرچه مشخصا او از نظر تاکتیکی مربی کاملی نبود، اما روحیه تیمی ای که در پورتو به وجود آورده بود، نشان از برنامه آن ها برای رسیدن به یک موفقیت بزرگ داشت. هرچند پیش از این از مورینیو در میان مربیان بزرگ دنیای فوتبال یاد نمی شد، اما دو دیدار رفت و برگشت نیمه نهایی برابر دپورتیوو لاکرونیا نشان داد که او توانایی پیروزی در دیدار های بزرگ را دارد؛ البته که پیش تر گره های فینال جام یوفا برابر سلتیک و دیدار برگشت یک هشتم نهایی لیگ قهرمانان همان فصل برابر یونایتد را باز کرده بود، اما پاداش پیروزی در این دو دیدار بسیار بزرگ تر بود و مورینیو را به سطوح جدیدی در دنیای مربیگری می رساند. مورینیو خواهان رسیدن به موفقیت های بزرگ تری بود و وقتی در دور رفت در خانه با تساوی بدون گل برابر دپورتیوو متوقف شد، روحیه جنگندگی اش برای پیروزی در خانه تیمی که در آن فصل، هیچ گلی از مهمانانش دریافت نکرده بود را از دست نداد.
ژوزه از تمام پتانسیلش برای پیروزی در ریازور استفاده کرد؛ جایی که قهرمان دوره قبل رقابت ها یعنی میلان در یک چهارم نهایی شکست خورد و از دور رقابت ها کنار رفت. مورینیو اما تنها به پیروزی در این دیدار می اندیشید. او کوستینیا را مامور نگه داشتن خوان کارلوس والرون کرد. بازی سخت و درگیرانه دنبال می شد تا اینکه پس از گذشت یک ساعت از بازی، بازیکنان دپور به روی دکو در محوطه جریمه، متحمل خطای پنالتی شدند و درلی با گل کردن پنالتی، پورتو را در آستانه صعود به فینال گلزن کرشن قرار داد. در ۳۰ دقیقه باقی مانده، دپورتیوو برای صعود به فینال به دو گل نیاز داشت و گذشتن از خط هافبک و دفاع سرسخت پورتو این کار را غیرممکن می ساخت. در نهایت پورتو به فینال صعود کرد و رویای آن ها به واقعیت بدل گشت. در دیگر دیدار نیمه نهایی لیگ قهرمانان اروپا، موناکو چلسی را شکست داد تا شاهد یکی از عجیب ترین فینال های تاریخ لیگ قهرمانان اروپا در گلزن کرشن باشیم. موناکو تیم جذابی بود که دیدیه دشان را روی نیمکت داشت و از ستارگانی چون پاتریس اورا و فرناندو مورینتس بهره می برد. با این حال در موناکو، مغز متفکر تیم لودویچ گیولی بود؛ او در تمرینات آماده سازی فینال مصدوم شد اما به این بازیِ خاص رسید. گیولی وقتی توپ را در اختیار داشت یا نداشت و حتی زمانی که سر جایش ایستاده بود برای حریف خطرناک بود. اما بعد از گذشت تنها ۲۲ دقیقه، مصدومیت او تشدید شد و از زمین بازی خارج گشت. حالا یکی از برنامه های مورینیو انجام شده بود. بدون گیولی، موناکو توانایی خلق موقعیت نداشت و با کم شدن قدرت تهاجمی آن ها، پورتو ابتکار عمل و فضای بیشتری در اختیار داشت. در فاصله شش دقیقه تا پایان بازی کارلوس آلبرتو دروازه موناکو راباز کرد. در ادامه بازی درگیرانه دنبالشد تا اینکه در دقیقه ۷۳ روی یک موقعیت سه در برابر سه، توپ به دکو رسید و او هم با شوتی زیبا توپ را دور از دستان فلاویو رما دروازه بان موناکو به قعر دروازه آن ها رساند. تنها چهار دقیقه بعد، پورتو بار دیگر از وضعیت آشفته خط دفاعی موناکو استفاده کرد و این بار آلنیچف بود که با به ثمر رساندن گل سوم پورتو، کار رقیب فرانسوی را یکسره کرد.
با به صدا در آمدن سوت پایان بازی، شاهد مجموعه ای از جشن و شادی توسط بازیکنان و کادر فنی پورتو در گلزن کرشن بودیم. مورینیو، با بوسه بر بزرگ ترین جام فوتبال باشگاهی اروپا، ماموریتش در پورتو را با موفقیت به پایان رساند. او به تمام افتخارات ممکن رسید و دیگر کاری در پورتو نداشت؛ ژوزه به این سفر شیرین پایان داد و برای شرکت در چالش های جدید، پرتغال را ترک کرد. او در چلسی هم به افتخارات بسیاری رسید و پس از آن در اینتر، رئال مادرید و منچستر یونایتد نیز جام های بسیاری از جمله لیگ قهرمانان اروپای ۲۰۱۰ را بدست آورد. با این وجود همه این ها به یک باشگاه، یک دوره و یک رویا بر می گردد. پورتو جایی بود که مورینیو در آن از یک سبک بازی ساده، بهتر از مربیان قبل از خود بهره برد و هیچ چیزی نتوانست جلوی معجزات پیش روی او را بگیرد.