مقاله

نگاهی به تاریخچه حضور بازیکنان پرافتخار اهل اسکاندیناوی در منچستر یونایتد

در این یادداشت به بررسی بازیکنان پرافتخار اهل اسکاندیناوی حاضر در تیم منچستر یونایتد خواهیم پرداخت.

بازیکنان اسکاندیناوی پرافتخار منچستر یونایتد

در دنیای فوتبال همواره تیم‌هایی وجود داشته‌اند که حضور بازیکنان خارجی از یک کشور خاص همیشه برقرار بوده است و این امر دیگر به یکی از رسومات این چنین باشگاه‌هایی تبدیل شده است. برای مثال، در انگلستان و به لطف آرسن ونگر، موفقیت آرسنال به طرز غیرقابل انکاری با بازیکنان تیم ملی فرانسه در ارتباط بوده است. ستارگان فرانسوی مثل تیری هانری، پاتریک ویرا، امانوئل پتی، رابرت پیرس و سیلوین ویلتورد بازیکنانی بودند که به تیم شمال لندنی کمک کردند تا در ابتدای قرن جدید سه قهرمانی لیگ برتر انگلیس را کسب کند.  در اسپانیا، بارسلونا در سال‌های اخیر همیشه تعداد از مهاجمان برزیلی را در ترکیب خود داشته است. روماریو، رونالدو، ریوالدو و نیمار همگی در زیر نورافکن‌های ورزشگاه نیوکمپ، تماشاگران را مبهوت بازی خود کردند و هواداران، آنها را به ‌اندازۀ دردانه‌های آکادمی معروف باشگاه یعنی لاماسیا دوست داشتند و مورد ستایش قرار دادند. در طول سالیان همیشه برای یک طرفدار باشگاه حسی غیرعادی و هیجان‌انگیز درباره تماشای ستارگانی خارجی در ترکیب تیم مورد علاقه‌شان وجود داشته است. فارغ از آنکه این بازیکنان برزیلی، آرژانتینی، ایتالیایی یا اسپانیایی بودند، تمام آنها انگار استعداد و خاص بودن بیشتری به دنیای یکنواخت لیگ‌های معتبر فوتبال اضافه می‌کردند. اما در موردی دیگر، با وجود آنکه فوتبالیست‌های بزرگی از کشورهای مثل آرژانتین، پرتغال و فرانسه در اولدترافورد به میدان رفتند، باشگاه منچستر یونایتد موفق شد با یکی از نامتعارف‌ترین مناطق جهان از نظر رونق فوتبال ارتباط خاصی برقرار کند؛ اسکاندیناوی! جدا از کشورهای بریتانیا و ایرلند، هیچ منطقه دیگری در سراسر کره زمین به اندازه این پهنۀ سرد و وسیع، به شیاطین سرخ بازیکن معرفی نکرده است و این تنها در حالی است که جمعیت کل منطقه حدود ۲۱ میلیون نفر است.

هرچند شاید در ابتدا چندان برجسته به‌نظر نرسد اما از زمان تأسیس منچستر یونایتد در سال ۱۹۷۸ به‌عنوان نیوتون هیث لنکشایر و راه‌آهن یورکشایر، در مجموع ۹۱۹ بازیکن برای باشگاه به میدان رفته‌اند و حالا از میان این ۹۱۹ فوتبالیست، ۱۴ ستاره از کشورهای نروژ، سوئد و دانمارک ظهور کردند. اما شاید چیزی که بیشتر از این جالب توجه باشد، تعداد قابل توجه افتخاراتی است که در زمان حضور این گروه نخبه از بازیکنان به ویترین افتخارات یونایتد اضافه شد. از زمان تأسیس لیگ برتر در سال ۱۹۹۲، بازیکنان منطقه اسکاندیناوی می‌توانند بر ۴۸ جام مختلف که توسط منچستر یونایتد در این مدت کسب شده ادعای مالکیت داشته باشند. کل این ملت‌های تاکنون تنها یک برنده توپ طلای فوتبال یعنی آلن سیمونسن را به دنیا معرفی کرده‌اند و تنها یک افتخار بزرگ در عرصه رویدادهای ملی داشتند که عبارت است از قهرمانی شگفت‌انگیز دانمارک در مسابقات جام ملت‌های اروپا ۱۹۹۲. با این وجود، موفق‌ترین باشگاه فوتبال انگلیس یعنی منچستر یونایتد، برای یافتن استعدادهایی جدید بارهای به سواحل اسکاندیناوی سفر کرده و البته که درصد موفقیت بسیار بالایی هم داشته است.

در حالی که بسیاری از فوتبال‌دوستان در سراسر دنیای بازیکنان اهل اسکاندیناوی یونایتد را با نام‌های همچون پیتر اشمایکل و اوله گونار سولشر به خاطر بیاورند، اولین فوتبالیست این منطقه که توانست پیراهن قرمز را برتن کند، یک نام ناآشنا برای بسیاری از علاقه‌مندان امروزی باشگاه است. یسپر اولسن در سال ۱۹۸۴ از باشگاه بزرگ کشور هلند یعنی آژاکس به خدمت گرفته شد. در آن روزگار، دیدن بازیکنان خارجی در فوتبال انگلیس امری نادری بود. ران اتکینسون، مربی وقت شیاطین سرخ برای خرید این بازیکن باشگاه را وادار به پرداخت ۳۵۰ هزار پوند کرد. اولسن در پست وینگر چپ به بازی گرفته شد، در زمانی که منچستر از روزهای پرافتخار خود همراه با سر الکس فرگوسن دور بود. اولسن در طول چهار سال که از حضور اتکینسون تا ورود فرگوسن طول کشید، طی ۱۳۹ بازی، ۲۱ گل برای تیمش به ثمر رساند و در انتهای فصل ۱۹۸۴-۱۹۸۵ به قهرمانی جام حذفی انگلیس رسید. با توجه به جثه کوچک و مرکز ثقل پایین، به‌خاطر توانایی اولسن در گریز از چنگ مدافعان در موقعیت‌های تنگ و مقاومتش در مقابل تکل‌های خشن، منچستری‌ها به او لقب «کک» را دادند. هرچند، برای بازیکنی با آن جثه نحیف که دائماً در معرض فوتبال خشن و بسیار فیزیکی تیم‌های دسته اول انگلیس قرار داشت، مصدومیت‌های مختلف از راه رسیدند و بر عملکرد اولسن تأثیر واضحی گذاشتند. این بازیکن در سال ۱۹۸۸ و در سن ۲۷ سالگی انگلستان را در حالی ترک کرد که هنوز از دوران اوجش باقی مانده بود و البته از آخرین‌باری که دروازه حریفان را باز کرده بود، یک سال می‌گذشت. اولین برقراری رابطه بین هواداران یونایتد و اسکاندیناوی برای مدت‌های آخرین آن بود.

در منچستر یونایتد یسپر اولسن

پس از آنکه سکان هدایت یونایتد در دستان الکس فرگوسن قرار گرفت، او منچستر را به یک باشگاه مدعی در تمام رقابت‌ها تبدیل کرد. آنها برای مدت‌ها زیر سایه افتخارات رقیب همسایه خود یعنی لیورپول قرار گرفته بودند و در دهه اخیر تنها یک ‌بار از کسب قهرمانی لیگ فاصله اندکی داشتند. در سال ۱۹۹۱ بود که قرمزهای منچستر یک‌بار دیگر بخت خود در سرزمین سرد را امتحان کردند و پیتر اشمایکل دروازه‌بان را با قیمت پانصد هزار پوند به خدمت گرفتند. خود فرگی به این انتقال لقب داد و ستد قرن را داد. اشمایکل در اولین قهرمانی لیگ یونایتد که پس از ۲۶ سال به‌دست آمد نقش بزرگی داشت. اشمایکل سرسخت، متعهد و باثبات بود. بین اولین فصل حضور اشمایکل در منچستر و فصل اولین قهرمانی لیگ بود که این سنگربان در قهرمانی غیرقابل باور کشور، دانمارک در مسابقات جام ملت‌های اروپای ۱۹۹۲ بازوبند کاپیتانی را دراختیار داشت. پس از همین موفقیت با امثال برایان لادروپ و اشمایکل بود که فوتبال اسکاندیناوی چشم‌ها را به خود خیره کرد. ‌از آن پس باشگاه برنامه‌های استعدادیابی خاصی را در اسکاندیناوی به معرض اجرا درآورد. منچستر نیز بین سال‌های ۱۹۹۲ و ۱۹۹۶ سه قهرمانی لیگ و دو دابل را تجرهب کرد. ترکیب یونایتد در این دوره از بازیکنان بریتانیایی مثل مارک هیوز، برایان مک‌لیر، استیو بروس، گری پالیستر و برایان رابسون تشکیل شده بود تا آنکه که فرگوسن تصمیم به تزریق خون جدید به باشگاه گرفت. در همین زمان، فرگوسن خوش‌شانس بود که کلاس ۹۲ به بار نشست و اریک کانتونا نیز درکنار آن بازیکنان جوان قرار گرفت اما مربی اسکاتلندی یک گریز دیگر به اسکاندیناوی زد.

بازیکنان هجومی منچستر در آن دوره را رایان گیگز، لی شارپ و آندری کانچلسکی و همچنین اریک کانتونا تشکیل داده بودند. اما پس واگذار کردن قهرمانی لیگ به بلکبرن در فصل ۹۴-۹۵، فرگوسن به فکر اصلاحات افتاد. بنابراین در تابستان ۱۹۹۶، منچستر یونایتد با دو ستاره نروژی یعنی اوله گونار سولشر و رانی جانسن قرارداد امضا کرد. در همین دوره، فوتبال انگلیس در نروژ بینندگان بسیاری داشت. با درخشش تیم‌های ملی نروژ و دانمارک، پخش تلویزیونی لیگ دسته اول انگلیس طرفداران بسیاری در این کشورها پیدا کرد. در نتیجه بازیکنان بیشتری از اسکاندیناوی راهی جزیره شدند. سولشر و جانسن که بعداً هنینگ برگ نیز به آنها ملحق شدند بازیکنان سخت‌کوش و پرتلاشی بودند. امثال روبرتو باجو، رونالدو و استویچکوف در آن روزها به‌واسطه استعداد ذاتی خود نامی برهم زده بودند اما بازیکنان دانمارکی، نروژی و سوئدی مثل اسب‌های کاری بودند. بر همین اساس، اسکاندیناویایی‌ها تأثیر بالایی در موفقیت‌های دهه ۹۰ منچستر یونایتد داشتند. تنها در فصل ۹۸-۹۹، اشمایکل، جانسن، سولشر، برگ و جسپر بلامکویست در فتح سه‌گانه توسط شیاطین سرخ نقش به‌سزایی ایفا نمودند. جانسن که به ‌عنوان یک مدافع میانی از سرعت قابل توجهی برخوردار بود در کنار غول هلندی، یاپ استام، زوج مخوفی را تشکیل داد که لرزه بر اندام هر مهاجمی می‌انداختند. او با اهمیت بالایی که داشت در تمام دقایق بازی برابر تاتنهام که سرنوشت قهرمانی لیگ را تعیین کرد، فینال جام حذفی مقابل نیوکاسل و بازی تاریخی فینال لیگ قهرمانان اروپای ۱۹۹۹ برابر بایرن مونیخ در زمین حضور داشت. جانسن در دیدار نیمه نهایی برابر یوونتوس نیز عملکرد درخشانی از خود برجای گذاشت.

اشمایکل

هنینگ برگ تجسمی از این ایده بود که بازیکنان اسکاندیناویایی همه‌کاره هستند. او با نمایش‌هایی پرقدرت در دوران حضور خود در باشگاه، هم پست دفاع راست را پوشش داده بود و هم در میانه میدان بازی می‌کرد. بعدها خود برگ افشا کرد که فرگوسن ۹ سال قبل از امضای قرارداد با برگ و وقتی که او تنها یک نوجوان بود قصد جذبش را داشت اما مشکلات مجوز کار در انگلستان اجازه نهایی شدن این انتقال در آن ایام را ندادند. یسپر بلامکویست نیز به‌خاطر مصدومیت شدید زانو بخش بزرگی از دوران حضور خود در منچستر یونایتد را از دست داد. او عضو مهمی از تیم قهرمان سه‌گانه بود و زمانی که برای مدتی طولانی، رایان گیگز با مصدومیت همسترینگ دست و پنجه نرم می‌کرد به خوبی توانست در نقش بال چپ حضور داشته باشد. بلامکویست خستگی‌تاپذیر جناح چپ را با دوندگی‌های بی‌امان متعلق به خود کرده بود. اما شاید سولشر بود که بیشترین اثرگذاری را داشت. او که بیشتر به‌خاطر گل سرنوشت‌سازش در فینال ۹۹ لیگ قهرمانان به‌یاد آورده می‌شود، موفقیت‌های بسیاری کسب کرد که استعدادش را زیر سایه خود قرار دادند. او که یک تمام‌کننده عالی بود، در ۳۶۶ بازی برای یونایتد، ۱۲۶بار توپ را به قعر دروازه حریفان فرستاد.

زمانی که رود فن نیستلروی در محوطه پنالتی یک قاتل واقعی بود، وین رونی به‌عنوان یک بازیکن با قابلیت‌های هجومی بالا درنظر گرفته می‌شد و رونالدو نیز نمایش‌هایی در سطح بالا ارائه می‌کرد، اوله گونار سولشر هنر تمام‌کنندگی را به یک علم تبدیل کرد. به‌خاطر درک بالای سولشر از بازی و چهارچوب‌شناسی او بود که بود که الکس فرگوسن در زمانی که مهاجم نروژی‌اش در اواسط دهه نود با دو مصدومیت شدید زانو روبه‌رو شده بود به او توصیه کردن به مربیگری روی بیاورد. بدون شک، در کنار تمام نام‌های بزرگ مطرح‌شده در بالا، نفرات دیگری نیز بودند که در همان سطح برای منچستر به میدان رفتند و تحسین دیگران را به همراه داشتند. اریک نولند که بعدها همراه با فولهام به شهرت بیشتر رسید، در سال‌های جوانی خود با پیراهن شیاطین سرخ وارد زمین می‌شد. بویان دیوردیچ، هافبک هجومی سوئدی، پیش از آنکه دوران حرفه‌ای خود را به‌خاطر مصدومیت‌های متعدد زودتر از موعد مقرر به پایان برساند، نوید ظهور یک قهرمان ملی را برای هم‌وطنانش تداعی می‌کرد. همچنین جاشوآ کینگ که اکنون در بورنموث به یکی از چهره‌های مهم لیگ تبدیل شده در کارینگتون، کمپ تمرینی منچستر حضور داشت. برای زمانی زیادی، مخصوصاً در دهه ۹۰، لیگ برتر انگلیس مقصد رویایی بسیاری از فوتبالیست‌های اهل اسکاندیناوی بود. فوتبال انگلیسی ساده و فیزیکی بود، ویژگی‌هایی که بازیکنان نروژی، دانمارکی و سوئدی در آن زمان از آنها برخوردار بودند.

سولشر

اما همیشه اینطور نبود که در اسکاندیناوی، شماره ده‌های ریزجثه یا وینگرهایی تند و تیز رشد کنند (که اکثرشان هم خیلی خوب بودند) بلکه از این سرزمین بازیکنانی حرفه‌ای، تطبیق‌پذیر و مقاوم هم ظهور کردند که در طول دو دهه موفقیت‌های بسیاری را جشن گرفتند. زلاتان ابراهیموویچ بیشتر به‌جای آنکه به سولشر شبیه باشد، مثل اریک کانتونا بازی می‌کرد. او همین سه سال پیش، او با غرور خاصی که از توانایی‌های بی‌نظیرش نشأت می‌گرفت در تئاتر رویاها مدافعان حریف را از دم تیغ می‌گذراند. ویکتور لیندلوف با توانایی‌های فیزیکی رانی جانسن فرسنگ‌ها فاصله دارد و همچنین نشانی از سخت‌کوشی بالای هنینگ برگ در بازی او دیده نمی‌شود. او یک مدافع مرکزی اسکاندیناویایی مدرن است، به‌راحتی با توپ کار می‌کند و تیز و فرز است. همچنین، هنریک لارسن را هم نباید از قلم انداخت. این استعداد ناب بهترین سال‌های فوتبالش را در سلتیک اسکاتلند سپری کرد، دورانی که چشم فرگوسن همیشه دنبال او بود. لارسن در نهایت با قراردادی قرضی در فصل ۲۰۰۶-۲۰۰۷ به منچستر آمد و با وجود آنکه در آن زمان ۳۵ سال داشت، تحرک هوشمندانه و تمام‌کنندگی ذاتی‌اش به او کمک کرد تا در دوره مصدومیت لوییس ساها، بازیکن خوبی برای تیم فرگوسن باشد. لارسن نیز انتهای فصل بازی خود در انگلیس را با قهرمانی لیگ جشن گرفت.

در انتها، زمانی بود که بازیکنان سخت‌کوش اهل اسکاندیناوی در اولدترافورد و در دهه ۹۰ و ۲۰۰۰ عصای دست فرگوسن شده بودند. یکی از همان بازیکنان نیز حالا بر روی صندلی مربی افسانه‌ای فوتبال نشسته است. در دوره‌ای که بازیکنان منطقه همیشه سرد و برفی دیگر آن بروبیای سابق را نَه فقط در یونایتد بلکه حتی در لیگ انگلیس هم ندارند، استعداد جوان ردبول سالزبورگ یعنی ارلینگ هالند، یک مهاجم بی‌رحم، بارها به یونایتد لینک شده و سندر برگ نیز به‌عنوان مهره گمشده قرمزها در خط میانی به مدیران تیم پیشنهاد شده است. گفته شده که در فوتبال همه‌چیز یک چرخه دارد. زمانی منچستر یونایتد در نوک قله فوتبال اروپا قرار داشت اما اکنون دورانی سیاه را سپری می‌کند. با این حال، سولشر هدایت تیم را برعهده دارد، مهاجم محبوب فرگوسن و سکوهای تئاتر رویاها شاید یک ‌بار دیگر هم بتواند در اوج ناامیدی، فریاد شادی را به این استادیوم بازگرداند.

زلاتان ابراهیموویچ

برچسب ها

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن