داستان هنرنمایی رابرت پیرس با پیراهن آرسنال
رابرت پیرس در ابتدای دوران بازی خود در آرسنال از خود پرسیده بود: «اوه رابرت، تو اینجا چکار میکنی؟ این برای تو نیست.»
دوران حضور رابرت پیرس در آرسنال
با هر تکل بسیار خشن و هر درگیری شدید روی توپ، پیرس نیز میتوانست درد بیشتری در خود حس کند. با این وجود، نیمکت ذخیرهها مکان امن خوبی برای او ایجاد کرد و پیرس را از خشونت بیرحم بازیکنانی که حالا باید در یک لیگ با آنها بازی میکرد در امان نگه داشت، اما خودش میدانست که نمیتواند تا ابد روی نیمکت بنشیند. دیر یا زود باید از خاکریزها بیرون میرفت و جایگاه خود را در این سرزمین پیدا میکرد. پیرس باید برای اولین بازی فصل همراه با همتیمیهای خود به ساندرلند سفر میکرد. خودش حدس زده بود که احتمالاً در استادیوم لایت، اولین بازی خود را برای آرسنال انجام خواهد داد. این هافبک بازیساز در ابتدای تابستان به توپچیها پیوسته بود و برای آغاز سفر خود در انگلستان انتظار میکشید. خودش پیرس میگوید:
چیزی که بیشتر از همه مرا غافلگیر کرد میزان فیزیکی بودن لیگ برتر انگلیس بود و همچنین تعهد موجود در آن. تعهد بازیکنان در آنجا باورنکردنی بود.
بالاخره نوبت ورود پیرس به زمین فرارسید. او ۳۰ دقیقه فرصت بازی پیدا کرد اما در نهایت آن بازی برای پیرس فراموشنشدنی نبود، پاتریک ویرا بهطرز احمقانهای اخراج شده بود و آرسنال در نهایت آن بازی را یک بر صفر واگذار کرد. پس از سپری شدن چند ماه، تلاشهای پیرس نیز نتیجه داد. اولین گل او در دقایق انتهایی دیدار برابر لاتزیو در مرحله گروهی لیگ قهرمانان در استادیوم المپیکو بهثمر رسید و با آن تساوی آرسنال به مرحله حذفی رسید. همچنین دو گل پیرس به فاصله نه روز در لیگ و لیگ کاپ برابر رقیب سنتی یعنی تاتنهام، شروعی برای روزهای خوب بودند. اما این لحظات کم و معدود بودند و پیرس مجبور بود در هایبری نیز خودش را اثبات کند. روزنامهنگاران و منتقدان نیز برای وارد کردن فشار بر قهرمان جهان و اروپا معطل نکردند. بسیاری معتقد بودند که او برای بازی در انگلیس قوی نیست و حتی پیشبینی کردند که پیرس تا ماه ژانویه انگلستان را ترک خواهد کرد. اما چنین اتفاقی رخ نداد، آرسن ونگر بهطور تمام قد از هموطن خود دفاع کرد و پیرس نیز توانست بهخوبی پیشرفت کند و تأثیر خود در زمین را نشان بدهد.
فصل اول حضور پیرس در شمال لندن یعنی ۲۰۰۰-۲۰۰۱ بهخوبی تمام نشد. آنها قهرمانی لیگ را به منچستر یونایتد واگذار کردند و در فینال جام حذفی نیز مغلوب لیورپول شدند. اما این پایان تلخ برای پیرس و آرسنال، شروعی برای آغاز یک رویا بود. پیرس که در شمال شرق فرانسه و در شهر رمز متولد شده بود از همان ابتدا علاقه چندانی به درس نداشت. پدرش آنتونیو که اصالتاً اهل براگا در پرتغال بود، سراسر نوجوانی خود به فوتبال پرداخته بود و اگر فرصتش را داشت میتوانست به یک بازیکن حرفهای تبدیل شود. رابرت نوجوان هم به تبعیت از پدر یا لباس تیم ملی پرتغال و بنفیکا را برتن داشت و یا با توجه به علاقه مادرش، زنی اهل شمال اسپانیا، پیراهن سفید رئال مادرید را میپوشید. در خانه، والدینش به زبان اسپانیایی و پرتغالی صحبت میکردند و پدربزرگ و مادربزرگش هم تنها بر اسپانیایی مسلط بودند تا همین باعث شود مهارت فرانسوی رابرت در کودکی چندان خوب نباشد اما زبانی که او با پاها و توپ فوتبال ادا میکرد بینظیر بود. او در ۱۵ سالگی مدرسه را تمام کرد و وارد دوره ورزشی دو ساله شد. در سال ۱۹۹۲، پیرس از آکادمی رمس جدا شد و به آکادمی معتبر جوانان متز پیوست. همانجا بود که مربی تیم ذخیرهها یعنی فیلیپه هینشبرگر متوجه استعداد پیرس شد و او را از پست هافبک طراح به وینگر منتقل کرد.
همزمان با ظهور پیرس، متز نیز به پیشرفت فصل به فصل خود در لیگ یک فرانسه ادامه داد. در آخرین بازی فصل ۱۹۹۷-۹۸ بود که رقیب متز یعنی لنز توانست به لطف تفاضل گل، جام قهرمانی لیگ را بالاتر از یاران پیرس بالای سر ببرد. هرچند متز دو سال پیش از آن توانسته بود با قهرمانی در «کوپ ده لا لیگ» اولین قهرمانی معتبر خود در یک دهه اخیر را جشن بگیرد تا پیرس نیز طعم افتخار را بچشد. در سال ۹۸ بود که پیرس توانست در افتخار بزرگ فوتبال فرانسه یعنی قهرمانی جام جهانی نقشی ایفا کند. او یک یار تعویضی بود و در دیدار فینال نیز فرصت بازی را پیدا نکرد اما به هرحال در آن دستاورد بزرگ نقش داشت. در نتیجه این دستاورد، رابرت پیرس به مارسی منتقل شد. برای بسیاری، بازی کردن در المپیک مارسی و استادیوم ولودروم اوج دوران حرفهای محسوب میشد اما برای پیرس این تازه شروع کار و چالشی بهمراتب جدیتر و سختتر از متز بود. اولین فصل حضور او در بندر جنوبی فرانسه با یک امتیاز اختلاف نسبت به قهرمان لیگ یعنی بوردو به پایان رسید. مارسی همچنین به فینال جام یوفا ۱۹۹۹ راه پیدا کرد اما آن دیدار را به تیم استعداد پارما واگذار نمود. این شکستهای بزرگ به شخصیت ورزشی پیرس شکل دادند. اما همین شکستها، شادترین روزهای پیرس در ولودروم بودند.
سال بعد مارسی پایینتر از انتظارات ظاهر شد و تغییرات بزرگی در باشگاه رخ داد. همان دوره وقتی پیرس تحت فشار روزنامهها و هواداران قرار گرفت با مشکلاتی در زندگی شخصی خود روبهرو شد و حتی خانهاش هم دوبار مورد دستبرد قرار گرفت. پیرس با مالک مارسی دیدار کرد و هردو تصمیم گرفتند که به این همکاری پایان بدهند. در انتهای همان فصل بود که پیرس همراه با تیم ملی فرانسه بر بام اروپا ایستاد. او در جام ملتهای اروپا، مثل جام جهانی نقشی فرعی اما نسبتاً مهمتر داشت. با این وجود، پاس گل قهرمانی در قاره سبز را این وینگر به دیوید ترزگه داده بود. در نهایت، در بازار تابستانی نقل و انتقالات، پیرس با برچسب قیمت تنها ۶ میلیون پوند در دسترس بود. هر تیمی که بهدنبال پیرس بود از این آگاه بود که قرار است یک بازیکن مستعد و قهرمان جهان و اروپا را که به اوج دوران حرفهای خود نزدیک میشد، به خدمت بگیرد. علیرغم علاقه رئال مادرید و یوونتوس، پیرس راهی آرسنال بود. علاقه به کار با «پروفسور» و همچنین حضور دیگر بازیکنان فرانسوی در رختکن آرسنال دلیل مهمی برای انتخاب توپچیها بود.
فصل اول بازی در لیگ برتر انگلیس مثل یک دوره آزمایشی سپری شد. پیرس از نظر فیزیکی، روانی و احساسی تحت فشار قرار گرفت و مجبور بود یکبار دیگر خودش را اثبات کند. او در اولین فصل بازی برای آرسنال ۸ گل و ۸ پاس گل داد، آماری که بد محسوب نمیشد اما ارزشهای واقعی او را هم به نمایش نمیگذاشت. اما سپس، تابستان ۲۰۰۱ به زمانی برای شکوفایی مرد فرانسوی تبدیل شد. او از بازیکنی بااستعداد که دارای زخمهای از شکستهای گذشته بود، به فوتبالیستی تبدیل شد که حتی فراتر از شهرت سابق خود بازی کرد. او معمار حرکات تیمی، یک بازیساز باتکنیک و سازنده و زننده گلهای بسیار خاص بود. در پاییز همان سال، برگریزان پیرس آغاز گشت تا سفر او برای تبدیل شدن به یکی از بهترین بازیکنان خارجی لیگ آغاز شود. در سال دوم بازی برای آرسنال، ابرهای تیرهای که از زمان جدایی از متز تا انگلیس همراه او بودند سرانجام از آسمان هافبک فرانسوی دور شدند. پس از شکوفایی این وینگ چپ، پیرس به درکی فوقالعاده از بازی اشلی کول و تیری هانری دست پیدا کرد. این سه نفر در مقابل حریفان بیرحم بودند. پیرس چه خودش گل میزد و چه برای دیگر همتیمیهایش گل میساخت، دیگر غیرقابل توقف بهنظر میرسید. در فصل ۲۰۰۱-۲۰۰۲ که با قهرمانی آرسنال در دوگانه داخلی لیگ و لیگ کاپ همراه بود، پیرس سیزده گل بهثمر رساند.
درخشش پیرس بارها و بارها طی سه حرکت ظریف اما در عین حال بیرحمانه مشاهده شد: زدن به داخل، شوتزنی و شادی بعد از گل. تنها چیزی که در بازی پیرس غیرقابل پیشبینی شده بود، نحوه انجام هرکدام از آن سه مرحله محسوب میشد. گاهی اوقات حرکت او در زمین بهلطف قدرت و سرعت انجام میشد و در مواقع دیگر از طریق یک و دو با همتیمی از یاران حریف رد میشد. همچنین تمامکنندگی او گاهی اوقات بهشکل یک ضربه داخل پای کاتدار یا مواقعی دیگر در قالب شوتی سرکش باعث فرو ریختن دروازه حریفان میشد. او همچنین انواع و اقسام شادیهای بعد از گل را نیز به نمایش میگذاشت. از باز کردن دستها در عرض شانه گرفته تا تنها تکان دادن سر. در همان فصل، پیرس علاوه بر گلهایش، ۱۵ پاس گل هم ارسال کرد تا ثابت کند در عین حال که یک بازیکن فردی است، وجودش برای تیم نیز تا چه حدی ارزش دارد. آرسن ونگر از پیرس تحت عنوان سوخت درون موتور یاد میکرد. اما حسن ختام این نمایشهای دلپذیر در سال دوم حضور در انگلیس یک مصدومیت لیگامنت بود. هرچند پیرس کار خود را برای تیم انجام داده بود و همین امر باعث شد تا با وجود آنکه دو ماه کمتر از دیگر همتیمی های خود بازی کرده بود، بتواند جایزه بهترین بازیکن لیگ از نگاه اتحادیه را از آن خود کند.
نَه تنها جذابیت ظاهری پیرس بود که موجب محبوبیت بالای این بازیکن در میان هواداران آرسنال شده بود بلکه حرفهایگری او در کنار تواناییهای فنی بالایش نیز باعث شده بود تا زمانی که پیرس مصدوم برای بالای بردن اولین جام قهرمانی خود در لیگ برتر به روی سکوی جشن قهرمانی میرود، سایر بازیکنان آرسنال نیز در مقابل او تعظیم کنند و از خدماتش در طول فصل قدردانی نمایند و در همین حین بود که هواداران نیز روی سکوهای هایبوری شعار “سوپر رابرت پیرس” را سر میدادند. پیرس در دوران حضور خود در شمال لندن فراز و نشیبهای زیادی را تجربه کرد. خود او نیز بهترین و بدترین بازیهایش را در پایتخت انگلیس تجربه کرد. پس از آن قهرمانی که اولین قهرمانی لیگ پیرس نیز محسوب میشد، آرسنال در فصل بعد اندکب افت کرد و در رقابت با منچستریونایتد کم آورد. اما پیرس از نظر شخصی سطح بالای بازی خود را حفظ کرد و مثل سالهای حضور در مارسی برابر سختی لبخند زد. مصدومیتی که در فصل قبل باعث شد دو ماه انتهایی را از دست بدهد، در فصل جدید نیز او را تا ماه نوامبر از میادین دور نگه داشت. همان مصدومیت باعث شد تا پیرس نتواند هموطنان خود در تیم ملی فرانسه را برای حضور در جام جهانی ۲۰۰۲ همراهی کند. با این وجود، پیرس در فصل سوم آرسنال توانست ۱۴ گل در لیگ بزند و همچنین در دیدار نهایی جام حذفی برابر ساتهمپتون گل پیروزی را برای آرسنال وارد دروازه حریف کند.
و بالاخره در فصل ۲۰۰۳-۲۰۰۴ بود که پیرس به یک شکستناپذیر تبدیل شد. چهارده گل و هفت پاس گل (دومین گلزن برتر تیم و مقام مشترک بهترین پاسور) و حضورش در کنار تیری هانری و پاتریک ویرا، بازیکنان بینظیر فرانسوی، شاکله یک تیم پیروز را تشکیل داد. آنها در طول قهرمانی دوم لیگ خود در هیچ دیداری شکست نخوردند. پس از سپری کردن یک فصل تأثیرگذار دیگر در سال ۲۰۰۴، فصل ۲۰۰۵-۲۰۰۶ آخرین مرتبهای بود که بازیکن فرانسوی پیراهن قرمز آرسنال را به تن میکرد. شرایط لیگ تغییر کرده بود و آرسنال دیگر آن قدرت سابق را نداشت اما این جلوی پیرس و سایر همتیمیهایش را نگرفت تا اولین حضور آرسنال در فینال لیگ قهرمانان اروپا را رقم نزنند. اما این دیدار در واقع باعث شد تا آخرین بازی پیرس برای آرسنال مثل یک تراژدی تمام شود. وقتی که ینس لمن در دقایق ابتدای بازی از زمین اخراج شد، یک بازیکن دیگر ترکیب باید جای خود را به مانوئل آلمونیا میداد. در صحنهای ناراختکننده، این شماره پیرس بود که روی تابلوی داور چهارم نقش بسته بود. فینال لیگ قهرمانان پیرس، دیداری که اعضای خانوادهاش برای تماشای آن به پاریس آمده بودند، تنها ۱۸ دقیقه برای او طول کشید تا مسیر پیرس و رقابت در بالاترین سطح و همچنین آرسنال، همانجا از یکدیگر جدا شوند. پس از آرسنال، پیرس چهار سال دیگر در ویارئال بازی کرد و سپس برای یک فصل به انگلستان بازگشت تا برای استون ویلا بازی کند. او در نهایت، بعد از یک خداحافظی سه ساله، یک فصل را هم به بازی در لیگ هند گذراند و سپس کفشهای خود را آویخت.