قاتل فوتبال فرانسه؛ داستان تلخ دیوید ژینولا در تیم ملی فرانسه
در تاریخ هفدهم نوامبر سال ۱۹۹۳، تقریباً پنجاه هزار هوادار به استادیوم پارک دو پرنس آمده بودند و بخش بزرگی از آنها منتظر این بودند که پس از کسب نتیجه مطلوب توسط مردان تیم ملی فوتبال فرانسه، صعود به جام جهانی ۱۹۹۴ آمریکا را جشن بگیرند. اما اشتباه دیوید ژینولا مانع صعود فرانسه شد
دیوید ژینولا ، قاتل فوتبال فرانسه
آنها در جام جهانی ۹۰ ایتالیا غایب بودند و قصد داشتند یک بار دیگر پس از جام جهانی ۱۹۸۶، حضور در معتبرترین تورنمنت فوتبال ملی را تجربه کنند. فرانسویها برای تحقق این امر در مقابل تیم ملی بلغارستان تنها به یک امتیاز نیاز داشتند تا حضور در رده دوم را تثبیت کنند و سپس به طور خودکار به مسابقات جام جهانی راه یابند. بازی در حالی وارد وقتهای تلف شده نیمه دوم میشد که نتیجه یک بر یک مساوی بود. پاریسیها نیز بر همین اساس بساط جشن و پایکوبی را آماده کرده بودند و خود را برای یک شب بهیادماندنی آماده میکردند تا آنکه فاجعهای رخ داد. دیوید ژینولا که در دقیقه ۶۹ به جای بازیکن افسانهای، ژان پیر پاپن وارد زمین شده بود، در انتهای زمین حریف بر اثر خطای بازیکنان بلغارستان یک ضربه کاشته برای تیم خود گرفت. دیگر بازیکن تعویضی فرانسه در آن شب یعنی ونسان گوئرین، ضربه ایستگاهی را با یک پاس کوتاه به دیوید ژینولا ، بازیکن پاریسن ژرمن سپرد. حالا تنها کاری که او باید انجام میداد این بود که توپ را به نزدیکی پرچم کرنر ببرد و هرچه که میتواند وقت را تلف کند. او تنها میبایست توپ را در دورترین فاصله از دروازه برنارد لاما حفظ میکرد. اما این وینگر تند و تیز بهجای این کار، توپ را با یک ضربه با قدرت بیش از حد مستقیماً به محوطه پنالتی بلغارستان فرستاد، جایی که هیچکدام از بازیکنان فرانسه در آن حضور نداشتند و یکی از مدافعان بلغار بدون دردسر صاحب توپ شد. تنها شانزده ثانیه پس از آن بود که توپ با یک ضربه قدرتمند از جانب امیل کاستادینوف بر تور دروازه برنارد لاما بوسه زد. ژرار هولیه، مربی فرانسه از خشم و افسوس برافروخته شده بود و از زمین رو بازگرداند، او به زبان فرانسوی زیر لب دشنام میداد. حتی دستیار هولیه یعنی امه ژاکه نیز در حالی که بهتزده شده بود به سمت نیمکت رفت و دستانش را روی سر گذاشت. در آن لحظه، کل کشور فرانسه را ماتم فرا گرفته بود و احتمالاً حسرت حضور در جام جهانی به فرصت بعدی موکول میشد و میرفت که غیبت خروسها در مهمترین تورنمنت فوتبال ملی ۸ ساله شود. آبیپوشان که لحظاتی پیش میتوانستند صعود خود به جام جهانی را در حالی که دو بازی تا پایان مرحله مقدماتی باقی مانده بود قطعی کنند حالا با غفلت خود پیروزی از نظر نتیجه نهایی را با شکست عوض کرده بودند.
کمتر از سی ثانیه پس از شروع مجدد بازی، داور اسکاتلندی میدان یعنی لزلی ماترام برای آخرین مرتبه در این دیدار در سوت خود دمید و سرنوشت فرانسه را رقم زد. بازیکنان بلغارستان با شادی وصفناپذیری به خوشحالی پرداختند. آنها با این پیروزی کاری کردند که حریف که تا پیش از این دیدار پس از تیم ملی سوئد در رده دوم قرار داشت حالا در جایگاه سوم گروه قرار بگیرد و خودشان بهجای فرانسویها، تابستان بعد رویاهایشان را در سرزمین فرصتها دنبال کنند. اما در سمت دیگر زمین، بازیکنان فرانسه با حالتی کاملاً بهتزده قابل مشاهده بودند. لوران بلان در میانه میدان به زانو افتاده بود، برنارد لاما بیهدف این طرف و آن طرف میرفت و از ناباوری سر خود را به نشان تأسف تکان میداد. حتی تعدادی دیگر از بازیکنان به گریه افتاده بودند. ژینولا که آخرین بازیکن فرانسه بود که پس از شروع مجدد بازی توپ را لمس کرد، به نزدیکترین تابلوی تبلیغاتی کنار زمین تکیه داده بود و نگاهی سرشار از ویرانی در تمام صورتش دیده میشد. حتی روح ژینولا نیز در آن زمان اصلاً خبر نداشت که اتفاقاتی بدتر انتظار او را میکشند. ژرار هولیه در مصاحبه مطبوعاتی پس از بازی، عدم راهیابی تحقیرکننده فرانسه به جام جهانی را مستقیماً به پاهای وینگر ۲۶ ساله و با استعداد خود ربط داد.
هولیه به خبرنگاران گفت:
ماجراجویی برای ما خیلی زود به پایان رسید. در حالی که تنها ۳۰ ثانیه به پایان بازی مانده بود ما صعود کرده بودیم اما در بدترین زمان ممکن از پشت به ما خنجر زده شد. زمانی که ژینولا در نزدیکی نقطه کرنر آن ضربه کاشته را از حریف گرفت، سوت داور در دهانش قرار داشت اما ژینولا ناگهان تصمیم گرفت که به جای حفظ توپ در همان نقطه، آن را با یک سانتر ۶۰ متری به درون محوطه جریمه حریف بفرستد. همین حرکت به بازیکنان بلغارستان اجازه داد تا جلو بروند و روی ضد حمله به ما گل بزنند.
هولیه حتی با حرارت بیشتری ژینولا را محکوم کرد و حرکت او را یک جنایت علیه تیم فرانسه قلمداد نمود. حتی رسانههای داخلی فرانسه نیز پس از آن بازی به ژینولا امان ندادند و در روزهای پس از بازی او را قاتل فوتبال فرانسه نامیدند. تصمیم ویرانکننده ژینولا در آن شب از نظر تاکتیکی بسیار سادهلوحانه بود اما یک نکته را به خوبی ثابت کرد و آن چیزی نبود جز غیرقابل پیشبینی بودن این بازیکن در زمین. زیبایی سبک بازی ژینولا در غیرمتعارف بودن کارهای او نهفته بود. ژینولا نه به خاطر سرعت شگفتانگیز بلکه به این دلیل معروف شده بود که همیشه برای عبور از سد مدافعانی که توسط او جادو شده بودند یک راه پیدا میکرد. انداختن همه تقصیرها بر عهده ژینولا برابر بود با نادیده گرفتن تأثیر بالای او در زمین. حتی جدا از این موضوع تنها خود او و اریک کانتونا که سانتر به هدف سر او ارسال شده بود در محوطه زمین بلغارستان قرار داشتند و دیگر بازیکنان فرانسه در زمین خودشان بودند. حقیقت این بود که میشد جلوی گلزنی کاستادینوف را گرفت. همچنین یک نکته دیگر که در مصاحبه مطبوعاتی تاریخی پایان بازی نادیده گرفته شد این بود که بازی آخر فرانسه در مقابل بلغارستان باید نقش یک بازی تشریفاتی را ایفا میکرد. در تاریخ ۱۳ اکتبر فرانسه میزبان رژیم صهیونیستی بود، تیمی که در انتهای جدول قرار داشت و در هشت بازی اخیر خود در مسابقات انتخابی جام جهانی پیروز نشده بود. درست مثل دیدار با بلغارستان، فرانسه در آن دیدار نیز برای صعود تنها به یک امتیاز نیاز داشت اما در نهایت و در کمال ناباوری ۳-۲ مغلوب حریف شد. حتی در آن بازی هم گل پیروزیبخش اسرائیل در دقایق انتهایی وارد دروازه فرانسه شد.
در روزهای پس از آن بازی شوم با بلغارستان، ژرار هولیه به دلیل اینکه نتوانسته بود انتظارات فدراسیون فوتبال فرانسه در رقابتهای مقدماتی جام جهانی را برآورده کند از سمت خود استعفا داد. پس از آنکه بلافاصله بعد از استعفای هولیه، دستیار او یعنی ژاکه سکان هدایت تیم ملی را در دست گرفت، هرگونه احتمال برای آنکه ژینولا توسط مربی بعدی تیم با انتقاد روبهرو شود یا حتی از ترکیب خارج شود از بین رفت. ژاکه در ابتدای کار خود نمیتوانست این بازیکن را نادیده بگیرد زیرا این وینگر در فصلی که پی اس جی موفق شد در لیگ یک فرانسه به قهرمانی برسد، نقش یک ستاره را ایفا کرده بود و حتی در همین حین جایزه بازیکن فصل را نیز از آن خود نمود. با توجه به آنکه شهرت ژینولا در فرانسه خدشهدار شده بود، او کابوسهای خود در پارک دو پرنس را رها کرد و در تابستان بعد به نیوکاسل پیوست. بهنظر میرسید که پس از این انتقال، بالاخره پرونده حضور او در تیم ملی فرانسه نیز بسته شود.
در دیداری که سال ۱۹۹۵ برابر تیم ملی فوتبال آذربایجان برگزار شد، ژینولا در هفدهمین و آخرین بازی ملی خود به پیروزی رسید و به یک دوره پنج ساله ناموفق و بیثمر پایان داد. اما زمانبندی این خداحافظی نه برای ژینولا و نه برای تیم ملی فرانسه مناسب نبود. ژینولا در دوران حضور خود در انگلستان به شکوفایی رسید. او در تیم نیوکاسلِ کوین کیگان که چشمها را به خود خیره کرد نقشی اساسی داشت هرچند در انتهای فصل ۱۹۹۵-۱۹۹۶ موفق به کسب قهرمانی نشدند. پس از آن، بازیکن فرانسوی سه فصل متوالی را در شمال لندن و همراه با تاتنهام هاتسپر سپری کرد. فصل ۱۹۹۸-۱۹۹۹ به یک نقطه اوج در دوران حرفهای شماره ۱۴ اسپرز تبدیل شد. او پس از پیروزی ۱-۰ تاتنهام برابر لسترسیتی جام قهرمانی ورتینگتون کاپ را بالای سر برد و در انتهای همان فصل هم جایزه بهترین بازیکن سال اتحادیه فوتبال و هم جایزه بهترین بازیکن فصل از دید ورزشینویسان را از آن خود کرد.
در همین حین، تیم ملی فرانسه در تلاش بود تا مجدداً خودش را در عرصه بین المللی به یک قدرت بلامنازع تبدیل کند. بازیکنان باتجربه از تیم شکستخورده سالهای قبل همچون لوران بلان، مارسل دسایی و امانوئل پتی حفظ شدند و در ترکیب با ستارگان جوانی همچون لیلیان تورام، پاتریک ویرا و زین الدین زیدان یک تیم یکپارچه را تشکیل دادند. البته که آنها در سال ۱۹۹۸ بازگشتی شکوهمند به مسابقات جام جهانی داشتند و در خانه جام قهرمانی را بالای سر بردند. آنها در دیدار نهایی، برابر برزیل به پیروزی ۳-۰ دست یافتند. آن فینال تا ابد بهخاطر بیماری مرموز رونالدو و بریس زیدان با ضربه سر به یاد خواهد ماند. دو سال بعد در مسابقات جام ملتهای اروپا و در دیدار برابر ایتالیا، تیمی با همان شاکله به استثنای چند تغییر موفق شد قهرمانی مسابقات را جشن بگیرد. برای ژینولا اما، تماشای همتیمیهای سابقش که جام ژول ریمه را بالای سر میبردند یک تجربه افسوس برانگیز بود. ژینولا در همان زمان گفته بود که آن دو قهرمانی برای مردم فرانسه فوقالعاده بود اما از طرف دیگر برای خودش از نقطه نظر شخصی یک تجربه خیلی بد محسوب میشد. هرچند ژینولا بعداً اعتراف کرد که دیگر آزرده خاطر نیست اما قطعاً یک حس حسرت به دلیل آنکه نتوانست نقش خود را در آن قهرمانیها ایفا کند تا ابد با این بازیکن همراه خواهد بود.
چهار سال بعد از قهرمانی فرانسه در جام جهانی ۹۸، ژینولا در حالی که تنها ۳۵ سال داشت، پس از سپری شدن ۱۸ ماه پرتلاطم در استون ویلا و البته اقامت موقت در گودیسون پارک در آخرین روزهای مربیگری والتر اسمیت در اورتون، کفشهای خود را آویخت و از فوتبال خداحافظی کرد. ژرار هولیه تا سال ۲۰۰۴ در لیورپول ماند و با وجود آنکه مسیر این دو در آن دوره چندبار با یکدیگر برخورد کرده بود، هولیه و ژینولا هرگز با هم آشتی نکردند. در واقع، نزدیک به یک دهه پس از بازنشستگی ژینولا و ۱۸ سال بعد از آن شب تلخ در پاریس، درگیری بین این دو مجدداً آغاز شد. هولیه در کتاب زندگینامه خود با عنوان اسرار مربیان، اظهاراتی درباره ژینولا مطرح کرده بود و ژینولا نیز با ادعای آنکه هولیه به او توهین کرده است علیه مربی سابق خود شکایت کرد. پنج ماه بعد، این پرونده در دادگاهی در فرانسه بسته شد تا یکی از ناکامترین فوتبالیستهای در عرصه ملی بار پایان تلخ دیگری را تجربه کند.
برای ژینولا، دوران اوج در فوتبال ملی زمانی بود که در تورنمنت تولون ۱۹۸۷ بهعنوان بهترین بازیکن مسابقات انتخاب شد. فرانسه در آن رویداد به قهرمانی رسید. از دیگر بازیکنانی که این جایزه را بالای سر برده بودند میتوان به آلن شیرر، روی کاستا و تیری هانری اشاره کرد. این نشان از اعتبار این تورنمنت زیر بیست سالهها دارد. برای آن بازیکنان، تولون سکوی برای رسیدن به افتخارات بهتر و بزرگتر بود، هر سه این بازیکنان در تیمهای ملی خود به کاپیتان و اسطوره تبدیل شدند که در دورههای مختلف جام جهانی و مسابقات یورو حضور یافتند. اما از طرف دیگر، برای ژینولا، تولون بهترین تورنمنت ملی بود. اهمیت او برای تیم ملی هرگز به اندازه آن دوران، زمانی که جوانی بیست ساله محسوب میشد نبود. این موضوع که استعداد غیرقابل انکار ژینولا در عرصه جهانی هرگز فرصت ظهور پیدا نکرد تا ابد یک حسرت بزرگ خواهد بود.